*AsHeGhAnE-عاشقانه*

...بزرگترین و برترین وبلاگ عشقولانه...

با غمزه ی نگاه تو

چه فرقی دارد

تابستان یا پاییز

دردت به جانم

پیک های گمنام می گویند

در بلندای یکی از همین شب ها

عمیق ترین تنفس عشق

با غمزه ی نگاه تو

سیل اندوه را

از حافظه ی بی قرار

دور خواهد کرد

و در برهوت بی راه

راه را نشان خواهد داد.

 


[عکس: a70n4j5zgb32iiyekoqk.jpg]

 

 

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:با غمزه ی نگاه تو, ] [ 2:47 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
زنجیری از جنس عشق

آدم بود که زنجیر را ساخت و شیطان کمکش کرد.
دل زنجیر شد...عشق زنجیر شد...دنیا پر از زنجیر شد ؛
و آدمها همه دیوانه ی زنجیری!

خدا، دنیای بی زنجیر می خواست،
اسم دنیای بی زنجیر بهشت بود.
امتحان آدم همین جا بود...دست شیطان از زنجیر پر بود!

خدا گفت: زنجیرت را پاره کن،
شاید نام زنجیر تو، عشق باشد.
یک نفر زنجیرهایش را پاره کرد.
اسمش را مجنون گذاشتند!
مجنون اما نه دیوانه بود و نه زنجیری.
این نام را شیطان بر او گذاشت...او انسان را با زنجیر می خواست!

لیلی مجنون را بی زنجیر می خواست.
لیلی می دانست خدا چه می خواهد،
لیلی کمک کرد تا مجنون زنجیرش را پاره کند.
لیلی زنجیر نبود....لیلی نمی خواست زنجیر باشد.

لیلی ماند چون نام دیگر او آزادی بود.

 


 

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:زنجیری از جنس عشق, ] [ 2:46 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
سلام اي خواب اي رويا
سلام اي خواب اي رويا
سلام اي آنکه با تو عشق شد پيدا
سلام اي آشنا ، اي مه
سلام اي مونس شبها
مرا با خود ببر زينجا
نمي داني که چشمانت
چه با من ميکند هر شب
نمي داني فريب چشمهاي تو
طلسمم ميکند ديوانه ميسازد نگاهم را
ولي افسوس اينجا
فاصله
صدها
هزاران راه را بايد بپيمايد
و من تنها
ندارم طاقت رفتن
نگاهم کن
بشو همراه
من اينجا بي تو تنهايم
و مي گيرم
سراغ چشمهائي را
که يک شب آتشي افکند در جانم
ولي افسوس
اين آتش
زبان شعر هايم را
نمي داند
نشد همراه
ندانست اين دل تنها
که يک دم
هم زباني را
طلب دارد
نمي داند دل تنها
پري رويان ديگر را


نمي داند اگر
يک دم !
شبي !!
تنها !
زبانم را بداند او
من آن شب را
کنم تا صبح فردا
روشن از مهتاب
و فردا روز آغاز است

 

 

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:سلام اي خواب اي رويا, ] [ 2:44 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
آره دیوانه شدم...
 

مي‌روم شايد كمي حال شما بهتر شود
مي‌گذارم با خيالت روزگارم سر شود

از چه مي‌ترسي برو ديوانگي‌هاي مرا
آنچنان فرياد كن تا گوش عالم كر شود

مي‌روم ديگر نمي‌خواهم براي هيچ كس
حالت غمگين چشمانم ملال‌آور شود

بايد اين بازنده‌ي هر بار – جان عاشقم –
تا به كي بازيچه اين دست بازيگر شود

ماندنم بيهوده است امكان ندارد هيچ وقت
اين منِ ديرينِ من يك آدم ديگر شود

 


http://susatheme.com/sade/12/12.jpg

 

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:آره دیوانه شدم,,,آره دیوانه شدم,,,, ] [ 2:43 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
همچنان با یاد تو.......

هوا سرد است..... من از عشق لبریزم

چنان گرمم ...
...
چنان با یاد تو در خویش سر گرمم ....

که رفت روزها و لحظه ها از خاطرم رفته ست!

هوا سردست اما من ...

به شور و شوق دلگرمم

چه فرقی می کند فصل بهاران یا زمستان است!

تو را هر شب درون خواب می‌بینم

تمام دسته های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم

و وقتی از میان کوچه می‌آیی ...

و وقتی

قامتت را در زلال اشک می‌بینم ...

به خود آرام می‌گویم :دوباره خواب می‌بینم!

دوباره وعده‌ی دیدارمان در خواب شب باشد

بیا... من دسته های نرگس دی ماه را

در راه می چینم !!

 

عکس عاشقانه جدید

 

 

 

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:همچنان با یاد تو,,,,,,,همچنان با یاد تو,,,,,,,, ] [ 2:42 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
دو ساعت ...

دو ساعتی که به اندازه‌ی دو سال گذشت
تمام عمرِ من انگار در خیال گذشت

 -ببند پنجره‌ها را که کوچه ناامن است...
نسیم آمد و نشنید و بی‌خیال گذشت

درست روی همین صندلی تو را دیدم
نگاه خیره‌ی تو... لحظه‌ای که لال گذشت

- چه ساعتی‌ست ببخشید؟... ساده بود اما
چه‌ها که از دل تو با همین سؤال گذشت

 

...

 

گذشت و رفت و به تو فکر می‌کنم ـ تنها ـ

دو ساعتی که به اندازه‌ی دو سال گذشت

 

عکس عاشقانه جدید

 

 

 

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:دو ساعت ,,,دو ساعت ,,,, ] [ 2:39 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
ارزوی مرگ ...

نمی دونم چه جریانیه ؟؟!!!

هر کی میگفت برام میمیره ...

بلایی سرم اورد که مرگ ارزوم شد ... !!!

خیلی خیلی داغونم این روزا  برام دعا کنین بچه ها ... !!!

 

 

farapix_com_69f320aada2e087a691cc8e7382437f7_8.jpg

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:ارزوی مرگ ,,,ارزوی مرگ ,,,, ] [ 2:37 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
نمایش تلخ ...

این روز ها به تظاهر میگذرد ...

تظاهر به بی خیالی ...

تظاهر به شادی ...

تظاهر به این که مهم نیست ...

اما چه سخت میکاهد از جانم این نمایش ...!!!

 

1376831652_19559413847732926932.jpg

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:نمایش تلخ ,,,نمایش تلخ ,,,, ] [ 2:37 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
کاش بودی ...

نمی دانم چرا این روز ها اینقدر دلتنگ دیروزی هستم که تو کنارم بودی ...

می خندم به گذشته ای که فکر میکردم ... نباشی دیگران مثل تو میتوانند دوستم داشته باشند ...

ان روزها انقدر سرم شلوغ بود که در میان ان همه شلوغی عشق و احساست را نادیده گرفتم

و به هوای عشق دیگری تو را تنها گذاشتم ...

شاید انقدر مهربان بودی که ارزش همه ی خوبی هایت را حال که نیستی میدانم ... !!!

این روزها بد جور دلتنگ با تو بودن هستم حال که قصه ی من و تو با هزار سوال بی جواب تمام شده !!!

حالا می فهمم که اگر نباشی هیچ کس تکرار دوباره ی تو برایم نخواهد بود ...

ولی ... افسوس که دیگر نیستی !!!

 

1376831623_29200075647911387178.jpg

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:کاش بودی ,,,کاش بودی ,,,, ] [ 2:35 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
قضاوت ...

پیش از ان که درباره ی زندگی و گذشته و شخصیت من قضاوت کنی ...

خودت را جای من بگذار ...

از مسیری که من گذشتم عبور کن ...

با غصه ها ...

تردید ها ...

ترس ها ...

درد ها و خنده هایم زندگی کن ...

یادت باشد هر کس سر گذشتی دارد ... هرگاه به جای من زندگی کردی

ان گاه میتوانی در موردم قضاوت کنی !!!

 

normal_2726_27-500x312.jpg

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:قضاوت ,,,قضاوت ,,,, ] [ 2:34 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
یکی بود ...

می خواهم از داستان علاقه ام به تو بنویسم ...

یکی بود یکی ...

.

.

.

بی خیال !!!

خلاصه اش میشود اینکه دوستت داشتم و نفهمیدی ... !!!

 

66445375860358151170.jpg

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:یکی بود ,,,یکی بود ,,,, ] [ 2:33 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
این گونه نبودم ...

درونم غوغاست ...

ساده میشکنم ...

با یک تلنگر کوچک ...

.

.

.

این گونه  نبودم ....

این گونه شدم !!!

 

naghmehsara.jpg

[ چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:این گونه نبودم ,,,این گونه نبودم ,,,, ] [ 2:22 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
خداوندا

 

 

خداوندا؛

 

دقیق یادم نیست آخرین بار؛

 

کی خود را پیدا کردم؛

 

اما خوب یادم هست؛

 

هر گاه که گم شدم؛

 

دستم در دست تو نبود ...

 

[ یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:خداوندا, ] [ 1:33 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
دکتر علی شریعتی

 

خدا را سپاس که عمر را در خواندن و نوشتن گذراندم

که بهترین شغل را در زندگی،

مبارزه برای آزادی و نجات ملتم می‌دانستم

و اگر این دست نداد،

بهترین شغل یک آدم خوب،

معلمی و نویسندگی است

و من از هجده سالگی کارم این هر دو

و حماسه‌ام اینکه،

کارم گفتن و نوشتن بود

و یک کلمه را در پای خوکان نریختم.

یک جمله را برای مصلحتی حرام نکردم

و قلمم همیشه در میان من و مردم در کار بود

و جز دل‌ام یا دماغ‌ام کسی و چیزی را نمی‌شناخت

و فخرم این که در برابر هر مقتدرتر از خودم متکبرترین

و در برابر ضعیف‌تر از خودم متواضع‌ترین بودم.

 

[ یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:دکتر علی شریعتی, ] [ 1:32 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
آموختم

آموختم

آموختم :

که خدا عشق است و عشق تنها خداســــــــــــــــت



آموختم:

که وقتی نا امید میشوم خــــــــــــــــدا با تمام عظمتش،

عاشقانه انتظار میکشد تا دوباره به رحمتش امیدوار شوم



آموختم:

اگــــر تا کنون به آنچــــــــــــــــــــه خواستم نرســـــــــــیدم،

خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا برایم بهترش را در نظر گرفته

آموختم:

که زندگی سخت است

ولی من از او سخت ترم...

 

[ یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:آموختم, ] [ 1:31 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 28 صفحه بعد

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه