*AsHeGhAnE-عاشقانه*

...بزرگترین و برترین وبلاگ عشقولانه...

آدمهای ِ امروز...




به خودش زحمت نمیدهد یك نفر را كشف كند ،

زیبایی هایش را بیرون بکشد ،

تلخی هایش را صبر كند ...

آدمهای امروز،

دوستی های  كنسروی می خواهند !

یك كنسرو كه درش را بـاز كنند ؛

بعد ...یک نفر،

شیرین و مهربان،

از تویش بپرد بیرون !

و هی لبخند بزند

و بگوید :" حق بـا توست " ...






برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید





خداوندا....

به دل نگیر اگر گاهی

زبانم از شکرت باز می ایستد !!...

تقصیری ندارد...

قاصر است

کم می آورد در برابر بزرگی ات...

لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت

در دلم اما همیشه

ذکر خیرت جاریست !!....




[ سه شنبه 25 دی 1392برچسب:آدمهای ِ امروز,,,, ] [ 3:5 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
بگو میشنود . . .

بگو میشنود . . .


چشمهایت را ببند ،

در دلت با خدا سخن بگو ،

به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو ؛

هرچه میخواهی بگو ، او میشنود ...

شاید بخواهی تورا ببخشد ،

یا آرزویی داری ،

شاید دعایی برای یک عزیز و یا شکرش ،

بگو میشنود . . .

این لحظه ی زیبا را برای خودت تکرار کن ؛

پرواز دلت را حس خواهی کرد ...




برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید


ناشنوا باش وقتی همه

از محال بـودن آرزوهایت سخن می گویند...




[ سه شنبه 25 دی 1392برچسب:بگو میشنود , , ,, ] [ 3:0 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
بودن همیشه در فریاد نیست...

بودن همیشه در فریاد نیست...


باید بازیگر شوم ،

آرامش را بازی کنم

باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم

باز باید مواظب اشک هایم باشم

باز همان تظاهر همیشگی ” خوبم … ”




برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید





تنها برخی از آدمها

باران را احساس می کنند …

بقیه فقط خیس می شوند










گاهی سکوت دوست معجزه می کند و تو می آموزی که بودن همیشه در فریاد نیست





[ سه شنبه 24 دی 1392برچسب:بودن همیشه در فریاد نیست,,,, ] [ 6:44 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
شاید دق کرده ام!

شاید دق کرده ام!





روزگاری خواهد رسید...

همچنان که در آغوش دیگری خفته ای...

به یاد من...

ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!

دلت هوایم را خواهد کرد...

به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...

به یاد خواهی آورد خنده هایم را...

به یاد خواهی آورد اشک هایم را...

مطمئنم در آن لحظه در دلت میگویی: من تو را میخواهم!



 


می خندم
دیگر تب هم ندارم

داغ هم نیستم

دیگر به یاد تو هم نیستم

سرد شده ام

سرد سرد

نمی دانم

شاید…

شاید دق کرده ام!

کسی چه می داند…

بی حسم کردی.... نسبت به تمام حس های دنیا...!





 

گاهی سکوت

یعنی اما … یعنی اگر …

یعنی هزار و یک دلیل که “دل” میترسد بلند بگوید …

[ سه شنبه 24 دی 1392برچسب:شاید دق کرده ام!, ] [ 6:43 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
دریا....

دریا....


باز هم آمدی تو بر سر راهم

آی "عشق" میکنی دوباره گمراهم

دردا; من جوانی را به سر کردم،

 تنها از دیار خود سفرکردم

دیریست قلب من از عاشقی سیر است

خسته از صدای زنجیر است

دریا اولین عشق مرا بردی

دنیا دم به دم مرا تو آزردی

دریا سرنوشتم را به یاد آور

دنیا سر گذشتم را مکن باور

من غریبی قصه پردازم

چون غریقی غرق در رازم

گم شدم در غربت دریا

بی نشان وبی هم آوازم

میروم شبها به ساحل ها تا بیابم خلوت دل را

روی موج خسته دریا مینویسم اوج غمها را .....






Darya

[ سه شنبه 24 دی 1392برچسب:دریا,,,,, ] [ 6:42 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
مال خودت...!

مال خودت...!



بعضى اتفاق هاى خوب

اونقدر دیر مى افتن

كه باید رو به آسمون كرد

و گفت : وقتش گذشت

مال خودت...!










حرف...!

بعضی حرفا رو

هر چقدر هم بقیه بگن

تا خودت تجربه نکنی

و به غلط کردن نیفتی بـاور نمی کنی ...!



[ سه شنبه 24 دی 1392برچسب:مال خودت,,,!, ] [ 6:40 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
داستان پدر و پسر

مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! …
مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر
۴ ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی برزبان نیاورد.. او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان
بود، جلوی ماشین نشست و به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:
«« دوستت دارم بابایی»»

 

نظر فراموش نشه

[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:داستان پدر و پسر, ] [ 9:19 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
باز باران

 

 

 

باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر

 

باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه

 

یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم

 

می دریدم قلب خود را

 

دور می گشتی تو از من

 

با دو چشم خیس و گریان

 

می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه

 

پر بهانه زود برگردی به خانه

 

یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد

 

این ترانه باز باران باز می گردم به خانه

[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:باز باران, ] [ 9:17 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
میرم

 

گاهی وقتا توی رابطه ها
نیازی نیست طرفت بهت بگه :
برو !
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره
همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی
همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...

همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیش
پر رنگ تر از بودن تو باشه
هزار بار سنگین تر از
کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه
پس برو
قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...

پس منم میرم ...

 

 

[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:میرم, ] [ 9:16 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
عاشقانه

لعنت به من كه ساده بريدم....لعنت به من كه دردتو نديدم

لعنت به من كه پاي تو نموندم....لعنت به من كه قلبتو شكوندم

روياي تو شده جدايي از من....همنفسم بيا بمون پيش من

خودت ميدوني كه سهم ما نيست....جداي و بريدن و شكستن

چشماي من پر از اشك شب و روز....حق ميدم بهت تو اتيش عشق من نسوز

برو با مردي كه تو روياهاته....ولي بدون قلب منم باهاته

روياي تو كابوس شب هاي من....دليل خنده هات حرف دل من

ميخواي بري ،برو كنار اون كه....حرفاش دروغه گل تنهاي من
[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:عاشقانه, ] [ 9:13 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
معشوقه ای پیدا کرده ام
معشوقه ای پیدا کرده ام به نام روزگار !!!! 

این روزها سخت مرا درآغوش خویش 

به بازی گرفته است !!

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید
[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:معشوقه ای پیدا کرده ام, ] [ 1:8 PM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
خدایا

خدایا آسمانت چه مزه ایست ؟؟؟

من که فقط زمین خوردم .... 

[ دو شنبه 23 دی 1392برچسب:خدایا,خدایا,خدایاخدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,خدایا,, ] [ 12:52 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
دنیای عجیبی شده است . . .

دنیای عجیبی شده است . . .


دنیای عجیبی شده است . . .

برای دروغ هایمان ،

خدا را قسم میخوریم ،

و به حرف راست که میرسیم ؛

می شود جان ِ تــو
....

http://www.tebyan-golestan.ir/Images/AdvCntImages/Articles/Cnt1695/Main1695.gif

 

[ شنبه 21 دی 1392برچسب:دنیای عجیبی شده است , , , , ] [ 10:59 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
من...!
من.....!

مرا که میشنـاسی؟! خودمم

کسی شبیه هیچکس!

کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی

مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر

اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!.



برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید



دری هستم

که می‌توانست به آسمان باز شود

اگر لولایش به زمین

چفت نبود......
[ شنبه 21 دی 1392برچسب:من,,,!, ] [ 10:58 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]
فراموشی...

فراموشی...


زبونت میگه فراموشش کردی ، ولی دلت هنوز داره با یاد وخیالش زندگی میکنه

 

ای کاش آدمیزاد ،.

سختیه تحمل تمام تنهایی ها ، گریه ها ،

 دلتنگی های بی بهونه و بی خوابی های شبونه

را میفهمید
...

و

زندگی را رو سرت آوار نمیکرد

با گفتن جمله ی بی رحمانه ی

" مرا ببخش ، من لیاقت عشق تو را ندارم "

 

فکرت از سرم برده ، نه تنها خوابم را ، بلکه عقلم را ،

ای کاش یاد تو ، فکر تو ، درک داشت ، احساس داشت

و میفهمید چه بلاهایی و چه رنجهایی بر سرم آورده


 

اولش شیرینه

اولش عشق سرزده میاد تو دلت.

اما...

اخرش تلخ

آخرش تموم هستی ات رو ازت میگیره تا از دلت دست برداره

 

[ شنبه 21 دی 1392برچسب:فراموشی,,,, ] [ 10:57 AM ] [ sajad faghihnia ] [ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 28 صفحه بعد

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه