داستان غمناک(لطفا تا اخر بخوانید)

*AsHeGhAnE-عاشقانه*

...بزرگترین و برترین وبلاگ عشقولانه...

داستان غمناک(لطفا تا اخر بخوانید)

غمگین ترین داستان عاشقانه

پسری به دختری که تازه باهاش دوست شده بود میگه:



امروز وقت داری بیایی خونمون؟



دختر:مامانم نمیزاره با چه بهونه ای بیام؟



پسر:بگو میخوام برم استخر...



دختر اومد خونه دوس پسرش



پسر:تو که اومدی استخر باید موهات خیس باشه...



برو حموم موهاتو خیس کن



وقتی دختر میره حموم پسر یکی یکی به دوستاش زنگ میزنه...



پسرو دوستاش یکی یکی میرن حموم و به دختر تجاوز میکنن...



اخرین نفری که رفت حموم...دیدن دیر اومد بیرون...



یک ساعت شد...دو ساعت شد....ولی بیرون نیومد



گفتن بریم در حمومو باز کنیم ببینم چی شده که نمیان بیرون...



وقتی در حموم رو باز میکنن...



میبینن که دختر و پسر هر دو با هم رگ دستشونو زدن...



و یه نوشته رو دیوار میبینن که گفته:



نامرداااااااا خواهرم بـــــــــــــــــود

(باز هم از این داستان ها میخواین؟)

(نظر فراموش نشه)



مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه